چه بگم
امروز از اولش روز شلوغی بود اول از همه اینو بگم که بعد از دو سال تقریبا که از خریدن ماشینم میگذره بالاخره از هفته پیش جرات کردم و ماشینو با خودم آوردم سرکار. واقعا کار سختی نبود و من موندم که چرا اینهمه مدت دو سال بیخودی ترسیدم و اینقدر به خودم سختی رفت و آمد با آژانس و اسنپ و... دادم . اینهمه خرج اضافی کردم و تازه همشم حس بدی داشتم که بی عرضه ام و نمیتونم رانندگی کنم. خدائیش رانندگی همش تجربه است و دیگر هیچ. بعد من بدون اینکه بخوام هیچ تجربه ای کسب کنم خیال داشتم خودبخود راننده بشم. وقتی واردش بشی میفهمی نه تنها ترسناک نبوده بلکه لذت بخشم هست . اینکه خیلی مستقل میشی و خیلی از کارهاتو و رفت و آمدهاتو براحتی و بدون دغد...